امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

سلام
 
مجال این حرف ها نیست
میدانی چیست
خیلی تند رفتی.
آرام آرام حرکت کن . یواش تر؛ بگذار ما هم به تو برسیم
 
و زمان همه چیز را مشخص می کند
مثل اسب وحشی ای هستم که باید به آرامی رام شوم
 
راستی داستان شازده کوچولو رو خواندی؟ آنجا که روباه از اهلی کردن صحبت می کند؟
 
زمان عنصر مهمی است
زمان خیلی چیز ها را مشخص می کند
زمان معجزه می کند
زمان باید بگذرد تا اتفاقی بیافتد
 
و اما درد و مریضی
یادت هست که گفتم رنج ها و دردها و آلام , پیامبران ما هستند؟ هیچ می دانی که برخی از نظریه پردازان می گویند که همه آیین ها و دین ها و مکاتب فقط برای تسکین رنج انسان ها پدید آمده اند؟
 
ما با رنج زاده شدیم و همنشین درد هستیم
حقیقتا بیماری چه اهمیتی دارد؟
جز اینکه تو را هی هر لحظه به ضعفت و کم توانی جسمت ندا می دهد؟
آری
بیماری ها گاه پیغام آوران ما هستند که بدانیم ضعیفیم
 
  
قلب من مدت هاست که سرد و یخ زده است
جانم به آتشی محتاج است تا قلبم جان بگیرد
و در این دوران سرمای زمستان کو آتشی که جانم بسوزاند؟
گاهی فکر می کنم که انگار دیگر من قلب ندارم
قلبم , یادش به خیر, شکست و خراب شد
 
من از چه دارم برایت می گویم؟ نمی دانم
نمی دانم اصلا جواب نامه ات را دادم یا زدم به بیراهه
به هر حال چه تفاوت دارد؟
مهم این است که برایت حرف زدم
که بشناسی
که بشناسی این رهگذر بی قلب جاده روزگار را
 
دیگر تمام
یا حق

سر کار

نمیدانم چرا همه دوست دارن که برن سر کار.

مگه ما همه سر کار نیستیم؟

اساساْ همه سر کاریم و اینکه میخواهیم بریم سر کار که دیگه نور علی نور است.

ما هم -جاتون خالی- رفتیم سر کار اساسی.

ما که تو زندگی سر کار بودیم؛ حالا کامل تر شد!