امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

ساده لوح

روزگار کماکان با سرعتی وصف ناپذیر در گذر است و هیچ برای ما نمی ماند جز خاطراتی که گاه همراه شیرینی و گاه حسرت است

انگار زندگی معجونی از حسرت ها و امیدهاست

و برای من حسرت هایش همیشه بیش از امیدها بوده

چه می شود کرد؟ هیچ

پس بگذار که بگذریم. بگذار گذشته بگذرد و آینده بیاید

اکنون که به پشت سر و پیش رو نگاه می کنم بسیار دلتنگ می شوم

از پشت سری که آن چنان رفت که هیچ نمانده، و پیش رویی که امیدی به آن نیست

اما راستش را بخواهی فهمیده ام که در زندگی، گاهی بهتر است که آدم کمی ساده لوح باشد. واقع بینی زیاد آدم را می میراند. کمی ساده لوحی، خوش باوری و حماقت نسبت به زندگی خوب است. رندگی را کمی قابل تحمل تر می کند

پس بیا کمی ساده لوح تر باشیم. زیاد خودمان، آدم های دیگر، محیط و همه چیز را جدی نگیریم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد