امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

۷ آرزوی محال

من از طرف یکی از دوستان خوبم که اتفاقا خانم دکتر است به بازی هفت آرزوی محال دعوت شدم.

۱. دوست داشتم من خدا بودم.

۲. دوست داشتم حالا که خدا نیستم پیامبر باشم.

۳. دوست داشتم حالا که پیامبر نیستم یه قدیس باشم.

۳. دوست داشتم که حالا که قدیس هم نیستم امپراطور (مثلاْ ژاپن) بودم.

۴. دوست داشتم حالا که امپراطور هم نیستم ولی امر یه عالمه آدم باشم.

۵. دوست داشتم حالا که ولی امر حتی یه آدم هم نیستم لااقل معشوق یه آدم باشم.

۶. دوست داشتم حالا که معشوق هیچ کسی نیستم حداقل انسان آزاده ای باشم.

۷. دوست داشتم حالا که یه انسان آزاده هم نیستم رییس و روسا فکر نکنند که احمقم.

درست میشه

یک جمله معروف داریم ما که به هم میگیم:

<ایشالا درست میشه>

اما بنده که دیگه فکر نمی کنم درست بشه. امیدوار نباشیم.

بی عنوان

نمی دانم دلم دیوانه ی کیست

اسیر نرگس مستانه ی کیست

----------------

دیشب رفتم پیش مجید. از ده شب تا یک و نیم حرف زدیم. عجیب بود، خوش گذشت و حرف های خوبی هم زدیم. هنوز انگار می شود با دوستانی خوب، ساعت ها حرف های خوب زد.

----------------

امسال سال نوآوری و شکوفایی است یا سال موش؟ باید کمی تحقیق کنم.

 

در باب تبریک سال نو

هرچند هر سال که چرخ زمان یک دور می زند و به این گاه می رسیم بسیار دلتنگ می شوم از گذر سریع زندگی، اما همین چرخش نیز به یادت می آورد که هی فرزند آدم! چرخ می چرخد، هش دار که در جا نزنی. طبیعت نو می شود و لباس ها نو می شود و قیافه ها نو می شود و نو می شود و نو. شاید اگر این نبود یادمان می رفت که در حرکتیم و روزی چرخ عمرمان از حرکت می ایستد.

باری مرسوم است تبریک سال نو. تبریک سال نو آرزو و دعای برکت و خیر است برای دیگران. اما آیا صِرف دعا و آرزوی دیگران – هرچند هزاران باشد- خیری و برکتی نثار می شود و چیزی عوض می شود؟ انگار که در عالم برای هر کاری راهی است: راه فهم علم آموزی؛ راه سلامتی جسم ورزش و تغذیه و بهداشت؛ راه عزیز شدن از دیگران تقاضا نکردن و راه محبوب شدن دوست داشتن دیگران.

و راه مبارک شدن «حرکت» است. گفتند و شنیدیم که : از تو حرکت، از خدا برکت.

پس بایستی وقت و بخت و سال و ماه را مبارک نمود. سالِ مبارک به دست ماست و هرچه حرکت بیشتر برکت بیشتر. بدون حرکت اتفاقی نخواهد افتاد.

ما در زندگیمان به اندازه جهل و نافهمی و استباهاتمان درد و رنج و مشکل داریم. نداشتن بینش به ما رنج می رساند. مثلاً اگر آرزوی محالی داشته باشیم که ممکن نیست، چیزی جز رنجِ دست نیافتن به آن آرزو نصیبمان نمی شود. اگر افکار غلط و اخمقانه داشته باشیم اول کس که رنج می برد خودمان هستیم. پس اگر در هر زمان و هر سال و هر لحظه قدمی در رفع اشتباهات و فهم بهتر و از بین بردن جهل برداریم، به همان میزان در راه مبارک نمودن ایام تلاش نموده ایم.

راه اصولی –شاید- مراجعه به خویشتن و دیدن خویشتن خویش است. شناسایی عیب ها و اشتباهات و انتخاب یکی –فقط یکی- از آن ها و تلاش در رفع آن ها در تمام یک سال آینده، مطمئناً سال آینده را مبارک خواهد نمود. عیبی که ضرر بزرگی دارد و افراد زیادی از جمله خودمان را آزار می دهد. سراغ همین چیزهای نزدیک برویم: بلند سخن گفتن، بد قولی، بد حسابی، بد خلقی، بی ادبی، تنبلی، بی نظمی، ناسپاسی و بی معرفتی، بی موقع سخن گفتن، اظهار نظر زیاد، تمسخر کردن، خساست، ولخرجی و موارد دیگری که کافیست چند دقیقه در خود متمرکز شویم.

اما فراموش نکنیم:

سنگ بزرگ علامت نزدن است. باید تصمیمات واقعی گرفت، نه تصمیمات نشدنی.

عجله نکرد. فرصت تا پایان عمر هست و کار بسیار دشوار است.

خواستن و قدم اول بسیار مهم است. ماجرای بوسعید را یادتان هست؟ خدا پدر و مادر کسی را بیامرزد که یک قدم به جلو بردارد.

قدم اول انگار به راحتی برداشته نمی شود. شاید رمز دعاها و تبریک گفتن ها در همین باشد که انرژی می دهد برای گام اول. و شاید خدا اینجا باید کمی کمک کند.

و اگر قدم اول برداشته شود، چندین قدم به جلو می رویم. همان از تو حرکت و از خدا برکت. در این قدم ها هم برکت است.

و البته برکت نه فقط در مال و پول، بلکه در همه چیزهاست: در عمر و زمان، سلامت جسم و روح، خانواده، مهربانی، دوستان و ...

و اگر کسی حرکت کند، آنگاه تبریک گفتن ما به هم انرژی مضاعف می دهد و معنا پیدا می کند.

 

پس: سال نو مبارک

تکفیر

باز هم بازار تکفیر داغ شده است.

دکتر سروش هم تکفیر شد. جالب تر اینکه از طرف مجید مجیدی. آخوندها هم در قم قرار است راه پیمایی کنند.

عجب مملکت گل و بلبلی!

مرگ

بیا از مرگ صحبت کنیم

و از امید

- مرگ و امید همدمند؛ همزادند. به امید مرگ است که زندگی می کنیم.

- با ترس از مرگ است که زندگی قشنگ تر میشه!

- مرگ هست. و می آید. چه می شود کرد. اما من احساس عجیبی بهش دارم. نمی فهممش.

- بالاخره هر چیز یه پایانی داره.

- اگه به دنیای پس از مرگ اعتقاد داشته باشی؛ اونوقت ثبات پیدا می کنی.

- حتا اگه اونور خبری باشه باز هم مرگ عجیبه. وهم آلود.

- انگار همین مرگه که به زندگی معنا میده

- اگه مرگ نباشه زندگی لذتی نداره

- باز هم حرفهای الکی

- مرگ بر مرگ

- نه؛ مرگ بر زندگی!

 

سلام
 
مجال این حرف ها نیست
میدانی چیست
خیلی تند رفتی.
آرام آرام حرکت کن . یواش تر؛ بگذار ما هم به تو برسیم
 
و زمان همه چیز را مشخص می کند
مثل اسب وحشی ای هستم که باید به آرامی رام شوم
 
راستی داستان شازده کوچولو رو خواندی؟ آنجا که روباه از اهلی کردن صحبت می کند؟
 
زمان عنصر مهمی است
زمان خیلی چیز ها را مشخص می کند
زمان معجزه می کند
زمان باید بگذرد تا اتفاقی بیافتد
 
و اما درد و مریضی
یادت هست که گفتم رنج ها و دردها و آلام , پیامبران ما هستند؟ هیچ می دانی که برخی از نظریه پردازان می گویند که همه آیین ها و دین ها و مکاتب فقط برای تسکین رنج انسان ها پدید آمده اند؟
 
ما با رنج زاده شدیم و همنشین درد هستیم
حقیقتا بیماری چه اهمیتی دارد؟
جز اینکه تو را هی هر لحظه به ضعفت و کم توانی جسمت ندا می دهد؟
آری
بیماری ها گاه پیغام آوران ما هستند که بدانیم ضعیفیم
 
  
قلب من مدت هاست که سرد و یخ زده است
جانم به آتشی محتاج است تا قلبم جان بگیرد
و در این دوران سرمای زمستان کو آتشی که جانم بسوزاند؟
گاهی فکر می کنم که انگار دیگر من قلب ندارم
قلبم , یادش به خیر, شکست و خراب شد
 
من از چه دارم برایت می گویم؟ نمی دانم
نمی دانم اصلا جواب نامه ات را دادم یا زدم به بیراهه
به هر حال چه تفاوت دارد؟
مهم این است که برایت حرف زدم
که بشناسی
که بشناسی این رهگذر بی قلب جاده روزگار را
 
دیگر تمام
یا حق