امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

سر کار

نمیدانم چرا همه دوست دارن که برن سر کار.

مگه ما همه سر کار نیستیم؟

اساساْ همه سر کاریم و اینکه میخواهیم بریم سر کار که دیگه نور علی نور است.

ما هم -جاتون خالی- رفتیم سر کار اساسی.

ما که تو زندگی سر کار بودیم؛ حالا کامل تر شد!

 

روحانی از دیدگاه آقای مصباح - تکمله

آقای محمدتقی مصباح یزدی: "... غیر از علوم دینی، بقیه علوم مورد نیاز را می توان مرتفع کرد. کشور ما به دکتر، مهندس و شغل های دیگر نیاز دارد ولی اگر دکتر نباشد، حداکثر عده معدودی با مرض خود می میرند. در حالی که اگر روحانی نداشته باشیم، مردم دین خود را از دست می دهند و به سوی عذاب ابدی پیش می روند.."
منبع: حقیقت شرق؛ حسینعلی عربی؛ زلال کوثر قم؛ چاپ دوم؛ 1381؛ ص 206
این مطلب را که نوشتم دوستان خیال کردند که مطلب طنز است. اما به هیچ وجه اینگونه نیست. این تفکر اکنون بر دولت و جامعه حاکم است. آقای مصباح رییس یک موسسه آموزشی و پژوهشی است که اسمش امام خمینی است. (این هم از عجایب روزگار است، کسی که تفکر امام خمینی را قبول ندارد حالا اسم موسسه اش می شود همان! بگذریم)
این موسسه یک باشگاه ایدئولوژیک است و تفکر می پروراند. این دولت فعلی آبشخورش از همین تفکرات است.
این موسسه 2 هزار دانش پژوه و فارغ التحصیل (شما بخوانید طلبه) دارد که اکثراً در جاهای حساس حضور دارند.
برخی از آدم هایی که از این تفکر در دولت و هیئت حاکمه هستند عبارتند از:
معاون اول رییس جمهور: پرویز داوودی
معون وزیر خارجه: منوچهر محمدی
عباسعلی کدخدایی: سخنگوی شورای نگهبان
مرتضی آقاتهرانی: معلم اخلاق کابینه (روحانی یا آخوندی که در کابینه حضور دارد)

این موسسه طراح و برگزارکننده طرح هایی برای دانش آموزان و معلمان در تابستان هاست (طرح ولایت) تا آن ها را از نظر اعتقادی آموزش دهد.
از تئوری های این باشگاه ایدئولوژیک، تئوری دولت اسلامی است که احمدی نژاد در دوران تبلیغات انتخاباتی اش از آن استفاده می کرد. بد نیست بدانید در همان دوران انتخابات ریاست جمهوری سال 84 حدود 60 نفر از افراد این موسسه از احمدی نژاد حمایت کرده اند.
و نکته پایانی و جالب تر اینکه، اکنون آقای مصباح و همفکرانش از احمدی نژاد انتقاد هم می کنند! چرا که نتوانسته خواسته های آنان را برآورده کند.
حالا با این حساب، باز هم فکر می کنید این مطلب طنز است؟ (آمار و اطلاعات از شهروند امروز شماره 61)

به مناسبت روز غدیرخم

در باب مساله امامت، هرگاه خواستیم صحبت کنیم ناخودآگاه ما را به بحث شیعه و سنی و دعوای پایان ناپذیر آن کشاندند و اتهام بستند به هواداری کسی.
مقدمتاً اینکه اما اینجا فقط به عنوان کسی که مسلمان شده و اسلام را با کمترین حشو زوائد و اضافات شناخته پیش آمده ایم و می رسیم به گروهی که ادعایی دارند. این گروه مدعی اند که پی از حضرت رسول، تعداد خاصی انسان مشخص از طرف خداوند منصوب شده اند به مقام امامت که معصومند و جانشین پیامبر و حق حکومت و سرپرستی و ولایت و جان و مال مسلمانان را دارند.

و اکنون چند سئوال:
1. لزوم وجود چنین مقامی (امام) پس از حضرت رسول چیست؟ اگر نیاز بوده به انسان هایی در حد پیامبران برای شرح دین (ترویج و تبلیغ)، پس چرا مساله خاتمیت نبوت مطرح شده است؟

2. آیا امامت پس از خاتمیت نقض غرض نیست؟ (یعنی: خداوند انسان ها را –به هر حال- در حدی دانسته و پذیرفته که دیگر رسول و نبی ای برایش نفرستد، اما باز هم آن را در حدی نمی داند که خودش کاری کند و امام می فرستد؟ چه بسا خاتمیت مطرح نمی شد و داستان ادامه پیدا می کرد)

3. اشاره یا تصریحی به مقام یا جایگاه امام و منصوبان از طرف خداوند بعد از خاتمیت در قرآن نشده است؛ مهم نبوده که اشاره نشده یا دلیل دیگر داشته؟

4. همانطور که در مقدمه آمد، مقام شامخ و ارجمند و والا و متقی و همچنین نسبت خانوادگی به حضرت رسول و شایستگی در مقامات عالی علمی و حتی حکومتی و افضلیت (برتری) اخلاقی و علمی و فردی ؛ چه ربطی به مقام امامت (یعنی نصب از طرف خداوند) دارد؟ آیا نمی شود همانگونه که حضرت رسول خانواده اش را بسیار دوست می داشت و محبت به آنها در قرآن هم آمده جزء وظایف مسلمان ها باشد، و ایشان شارح و یاوران جامعه باشند؛ همانگونه که بودند؛ و جایگاه نصب از طرف خداوند نداشته باشند؟

5. و آخر اینکه اگر مقام امامت برای افرادی مشخص تصریح شده و نصب از طرف خداوند هستند، امامان علی، حسن و حسین (ع) در کدام صحبت هایشان به این مقام خود اشاره کرده اند و خود را امام امت مسلمان معرفی کرده اند؟ به نظر می آید که درباره هر ادعا، ابتدا خود فرد باید مدعی آن مقام باشد و برایش اقامه دلیل کند؛ همانگونه که حضرت رسول خود را نبی از طرف خداوند معرفی کردند و همیشه در پی این ادعا حرکت کردند، این سه امام بزرگوار در کدام صحبت یا سخنرانی خود به این مساله( مشخصاً مقام امامت و نصب از طرف خداوند) اشاره کرده اند؟ (موضوع این سئوال از اشارات ایشان به نسبت خانوادگی ایشان به حضرت رسول و شایستگی و افضلیت ایشان خارج است.) چرا هیچ صحبتی از امامت در صدر اسلام و پس از رحلت حضرت رسول -که فقط سه ماه با ماجرای غدیرخم فاصله زمانی داشت- نشده است؟

امیدوارم سئوال ها شفاف باشد. بیشتر پاسخ ها –البته شاید ناخودآگاه- به مساله افضلیت امام علی به خلفای سه گانه اولیه صدر اسلام مربوط می شود و بزرگواری ایشان و نه امامت وی.
مهمترین نکته ای که بیان می کنند این است که مگر می شود که حضرت رسول جامعه را بی سرپرست رها کند و جانشینی برای خود انتخاب نکند؟ و اینکه از عقل به دور است و حتماً نیازمند کسی بوده است و الخ. فکر می کنم این استدلال محکمترین چیزی است که واضعان تئوری امامت آن را مطرح کرده اند. اما اکنون که کمتر سلسله سلطنتی و پادشاهی ای باقی مانده، استحکام این استدلال هم کمی سست تر شده است. یعنی می توان گفت که: بله می شود حضرت رسول پس از سال ها انذار و تبشیر و بیان دستورات الهی و انتقال وحی به انسان ها تکلیف خود را کامل بداند و مساله ای چون اداره جامعه را به خود آنان بسپارد. این فرض هیچ اشکالی در رسالت حضرت رسول وارد نمی کند.

روحانی از دیدگاه آقای مصباح

آقای محمدتقی مصباح یزدی: "... غیر از علوم دینی، بقیه علوم مورد نیاز را می توان مرتفع کرد. کشور ما به دکتر، مهندس و شغل های دیگر نیاز دارد ولی اگر دکتر نباشد، حداکثر عده معدودی با مرض خود می میرند. در حالی که اگر روحانی نداشته باشیم، مردم دین خود را از دست می دهند و به سوی عذاب ابدی پیش می روند.."
منبع: حقیقت شرق؛ حسینعلی عربی؛ زلال کوثر قم؛ چاپ دوم؛ 1381؛ ص 206

پ. ن.

دفاع تموم شد.

و من باید از دنیای دانشجویی خداحافطی کنم.

اما مگه میشه؟

تصور اینکه دانشجو نباشم برام سخته.

سالهاست که به دانشجو بودن عادت کردم.

امروز از اتفاق تولدم هم بود.

من از روز تولدم اصلاً خوشم نمی آد.

آدم رو به شدت یاد پیر شدن می اندازه.

یادمه اولین بار که این احساس رو داشتم، هفت سال پیش بود.

4 دی 79. سالگرد تولد بیست سالگی و ورود به دهه سوم.

خیلی عجیب و سخت و دردآور بود.

و حالا –چه زود- هفت سال از اون روز می گذره.

4 دی ها می آن و می رن.

اما امروز به خاطر دفاع و تموم شدن این عذاب چند ماهه روز خوبی بود!

دفاع

 

بالاخره داره تموم میشه،

سه شنبه یعنی چهارم دی ماه قراره که بالاخره تموم شه،

«جلسه دفاع از پایان نامه»

ساعت پنج و نیم عصر تو دانشکده هنر اتاق 408 دانشگاه تربیت مدرس.

پایان نامه درباره مدیریت روابط تامین کنندگان تو سازمان های پروژه مداره.

دوستان مدیریت پروژه ای، مدیریتی، صنایعی و غیره تشریف بیارن.

اگه خدا به خیر بگذرونه شیرینی هم میدیم!

 

چند نکته از یک کتاب قدیمی

تو گرفتاری و خوشحالی به دوستات کمک کن؛

عصبانی شدی خودتو کنترل کن؛

از اشتباهات دیگران بگذر و ببخششون؛

اگه یه وقت به خودت ضربه زدی یا کار اشتباهی کردی، معذرت خواهی کن؛

و سعی کن دیگه تکرارش نکنی.

و بدون اگه بهت آسیبی یا مشکلی رسید، قبلاً خیلی های دیگه هم این اتفاق براشون افتاده: این روزای خوش شانسی و بدبیاری بین مردم می چرخه.