نامه ای بعد مدتها

این متنی است که برای کسی که شش سال پیش دیدمش و تازگیها در نت دیدمش فرستادم:

«برای ... ی عزیز

اینکه الان بعد از این همه مدت این ها را که میگم حتماً یه کم عجیب به نظر می رسد. برای خودم هم. اما آدمها عوض میشن. خیلی هم عوض میشن. برای خودم قدیم تر ها گفتن سخت بود و نه حتی سخت که لزومی هم نداشت. و اکنون دلیلی برانی نگفتن نمی دانم. چرا نباید گفت؟

خیلی کم شما را دیدم. یادت که هست؟ در یک سفر دانشجویی بود. و همان بود و دیگر ندیدمتان. الان حتی آن سفر و به کجایش و با که خوب یادم نمی آد. اما شما در خاطرم برای همیشه ماندی. و بسیار به نظرم شریف، خوب و دوست داشتنی آمدی. همین! همین را می خواستم بگویم!!

فکر میکنم گفتن اینکه دیگران را دوست داری و به نظرت خوب و مهربان هستند کار بدی نباشد. خواستم فقط این کار را بکنم. و اینکه همیشه هستی. البته شاید اگر آن موقع ها – سالها پیش – اینگونه بودم که اکنون، همه چیز جور دیگری میشد.

برایت آرزوی همه ی چیزهای خوب – مثل خودت - را دارم.»