به مناسبت روز غدیرخم
در باب مساله امامت، هرگاه خواستیم صحبت کنیم ناخودآگاه ما را به بحث شیعه و سنی و دعوای پایان ناپذیر آن کشاندند و اتهام بستند به هواداری کسی.
مقدمتاً اینکه اما اینجا فقط به عنوان کسی که مسلمان شده و اسلام را با کمترین حشو زوائد و اضافات شناخته پیش آمده ایم و می رسیم به گروهی که ادعایی دارند. این گروه مدعی اند که پی از حضرت رسول، تعداد خاصی انسان مشخص از طرف خداوند منصوب شده اند به مقام امامت که معصومند و جانشین پیامبر و حق حکومت و سرپرستی و ولایت و جان و مال مسلمانان را دارند.

و اکنون چند سئوال:
1. لزوم وجود چنین مقامی (امام) پس از حضرت رسول چیست؟ اگر نیاز بوده به انسان هایی در حد پیامبران برای شرح دین (ترویج و تبلیغ)، پس چرا مساله خاتمیت نبوت مطرح شده است؟

2. آیا امامت پس از خاتمیت نقض غرض نیست؟ (یعنی: خداوند انسان ها را –به هر حال- در حدی دانسته و پذیرفته که دیگر رسول و نبی ای برایش نفرستد، اما باز هم آن را در حدی نمی داند که خودش کاری کند و امام می فرستد؟ چه بسا خاتمیت مطرح نمی شد و داستان ادامه پیدا می کرد)

3. اشاره یا تصریحی به مقام یا جایگاه امام و منصوبان از طرف خداوند بعد از خاتمیت در قرآن نشده است؛ مهم نبوده که اشاره نشده یا دلیل دیگر داشته؟

4. همانطور که در مقدمه آمد، مقام شامخ و ارجمند و والا و متقی و همچنین نسبت خانوادگی به حضرت رسول و شایستگی در مقامات عالی علمی و حتی حکومتی و افضلیت (برتری) اخلاقی و علمی و فردی ؛ چه ربطی به مقام امامت (یعنی نصب از طرف خداوند) دارد؟ آیا نمی شود همانگونه که حضرت رسول خانواده اش را بسیار دوست می داشت و محبت به آنها در قرآن هم آمده جزء وظایف مسلمان ها باشد، و ایشان شارح و یاوران جامعه باشند؛ همانگونه که بودند؛ و جایگاه نصب از طرف خداوند نداشته باشند؟

5. و آخر اینکه اگر مقام امامت برای افرادی مشخص تصریح شده و نصب از طرف خداوند هستند، امامان علی، حسن و حسین (ع) در کدام صحبت هایشان به این مقام خود اشاره کرده اند و خود را امام امت مسلمان معرفی کرده اند؟ به نظر می آید که درباره هر ادعا، ابتدا خود فرد باید مدعی آن مقام باشد و برایش اقامه دلیل کند؛ همانگونه که حضرت رسول خود را نبی از طرف خداوند معرفی کردند و همیشه در پی این ادعا حرکت کردند، این سه امام بزرگوار در کدام صحبت یا سخنرانی خود به این مساله( مشخصاً مقام امامت و نصب از طرف خداوند) اشاره کرده اند؟ (موضوع این سئوال از اشارات ایشان به نسبت خانوادگی ایشان به حضرت رسول و شایستگی و افضلیت ایشان خارج است.) چرا هیچ صحبتی از امامت در صدر اسلام و پس از رحلت حضرت رسول -که فقط سه ماه با ماجرای غدیرخم فاصله زمانی داشت- نشده است؟

امیدوارم سئوال ها شفاف باشد. بیشتر پاسخ ها –البته شاید ناخودآگاه- به مساله افضلیت امام علی به خلفای سه گانه اولیه صدر اسلام مربوط می شود و بزرگواری ایشان و نه امامت وی.
مهمترین نکته ای که بیان می کنند این است که مگر می شود که حضرت رسول جامعه را بی سرپرست رها کند و جانشینی برای خود انتخاب نکند؟ و اینکه از عقل به دور است و حتماً نیازمند کسی بوده است و الخ. فکر می کنم این استدلال محکمترین چیزی است که واضعان تئوری امامت آن را مطرح کرده اند. اما اکنون که کمتر سلسله سلطنتی و پادشاهی ای باقی مانده، استحکام این استدلال هم کمی سست تر شده است. یعنی می توان گفت که: بله می شود حضرت رسول پس از سال ها انذار و تبشیر و بیان دستورات الهی و انتقال وحی به انسان ها تکلیف خود را کامل بداند و مساله ای چون اداره جامعه را به خود آنان بسپارد. این فرض هیچ اشکالی در رسالت حضرت رسول وارد نمی کند.