امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

دعوا

امروز تو اتوبوس دعوا شد

یه بدبختی که چای می فروخت با یه فلاسک آب جوش و چند تا لیوان یه بار مصرف اومد تو اتوبوس

می خواست کنار یه ژیرمردی بشینه که نذاشت

همین شد شروع دعوا

اون می گفت با اینا نیا تو اتوبوس

آخه واسه چی نیاد؟

و نذاشت که بشینه

اون هم کمی بد و بیراه گفت

و بش گفت تو منافقی

که به اون برخورد

جالب اینکه بقیه - از جمله خودم- هیچ کاری نکردیم

راننده که نشست شروع کرد خرکی راه رفتن

فلاسک یارو دمر شد و آب جوش ریخت

بسته لیوان ها هم پاره شد و پخش زمین شد

بیچاره حسابی شاکی شد

شروع کرد به بد و بیراه گفتن

می خواست به اون پیرمرد حمله کنه

البته اون پیره هم می خواست اونو بزنه

که مردم نذاشتن

اما

دردناک تر این بود که مرد دستفروش داشت به گریه می افتاد

ابزارش به هم خورده بود

و به بقیه می گفت

شما آدم نیستین

چرا هیچی به اون نگفتین که به من زور می گفت

و راست می گفت

و یکی دو ایسگاه جلوتر رفت پایین

من یه پولی گذاشتم تو جیبش واسه خشارتش

اما خسارت این توهین ها رو کی می خواد بده؟

خسارت این از بین رفتن انسان دوستی رو؟

نظرات 2 + ارسال نظر
حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی ها یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:43 ب.ظ http://www.oko.ir

جای قلم توانای شما در حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی ها خالی ست...

نسیم چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:17 ق.ظ http://nafasi-baraie-boodan.persianblog.ir/

متاسفانه خیلی وقته که نسبت به خیلی از چیز ها بی تفاوت شدیم. می بینیم و می فهمیم که یک فرد داره به دیگری زور میگه و لی تا زمانی که خودمون منتفع نباشیم دخالت نمی کنیم. این هم حکایت جامعه اسلامی ما که ابتدایی ترین آموزه ها را هم خیلی راحت و بی تفاوت از کنارش رد می شیم.
باز هم دست مریزاد که مردونگی کردی و پولی در جیبش گذاشتی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد