امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

امیـــــــــد (وجد سابق)

برخیز برادر! اینک زمان وجد است...

دلم برات تنگ شده

امروز به دو تا از دوستان قدیمی ام تلفن زدم. نمی دانم چرا این جمله که «دلم برات تنگ شده» را می شنیدند؛ احساس می کردم لحن صدایشان کمی متعجب می نمود.

یعنی نمی شود آدم دلش برای دوستان قدیمی تنگ بشود؟

یعنی نمی شود آدم همین جوری به یکی فقط برای احوالپرسی زنگ بزند؟

بی هوده

دقت کرده ای که بسیاری از کارهای ما «بی هوده» است؟ اگر قرار بود فقط کارهای «باهوده» انجام می دادیم؛ نه تنها کم نه؛ بلکه وقت زیاد هم می آوردیم.

حالا این وب گردی و وبلاگ نویسی هم خودش بی هوده است.

واقعاْ کی می خواهیم از این بی هوده بازار رها شویم؛ نمی دانم.

نمایندگی مجاز

این چند وقته –البته مثل همه ی چند وقت دیگه عمرم- ذهنم مشغول و درگیر خودمم. حالا کی این درگیری بالاخره می خواد تموم شه و یه روز ما آب خوش از گلومون پایین بره، خدا می دونه. البته تو این اس ام اس فورواردی ها میگن که زندگی همین بالا پایین هاست.

بهت بگم –دوست مهربانم- که از این نمایندگی مجاز یه وقتی گرفتم. برم ببینم اوضاعم در چه حاله. خودم که بدجور احساس ریپ زدن می کنم، اما با یه دید مختصر گفته که اینقدراهم  اوضاعم خراب نیست. میگه زیادی سخت میگیرم.

کلاً فاز همه چی عوض شده. البته این یعنی اینکه شاید من دارم عوض میشم. شاید یعنی دارم پیر میشم. راستش فعلاً دیگه دلم واسه آدما تنگ نمیشه. شاید معلم خوبی بودی.

نمایندگی مجاز

ما که آخرش نفهمیدیم بچه خوبی هستیم یا نیستیم. قراره برم نمایندگی مجاز ملکوت و خداوند تو دنیا تا یه بازبینی بکنن ما بفهمیم اوضاعمون چه جوریاست!

بعداْ آدرس می دم شمام برید.

جهد

برای به دست آوردن هر چیز بایستی جهد و مبارزه کرد.

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

ناسپاس

در هر دوره و مدتی چیزی ذهنم را مشغول می کند. این روزها بیشتر به ناسپاسی و قدرنشناسی آدمها نسبت به خود، دیگران و خداوند فکر میکنم. واقعاً ناسپاسی انگار جزو ذات تغییرناپذیر ماست.

مدیریت جهادی

اخیرا آقایانی (و احتمالاً خانمهایی) که از بد حادثه نقش مسئولات و حاکمان ما را به عهده گرفته اند، افاضاتی درباره مدیریت جهادی داشته اند که: امروزه و اکنون بایستی برای ساختن کشور به صورت جهادی عمل کنیم. خواص این فعالیت جهادی و یا روحیه ی بسیجی بر پایه روحیه ی فداکارانه، انجام کارها با سرعت و نداشتن هراس از مشکلات است (احمدی نژاد، روزنامه ایران 29/3/86)  شهردار تهران هم که خود دکترا در جغرافیای سیاسی دارد (یا دارانده شده است) از طرح های جهادی سخن گفته. تابلو ها و بیلبوردهای آن را در سطح شهر می بینیم.

شاید در نگاه اول بسی هم مسرور بشویم از این طرحهای منحصر به فرد. اما اساساً این گونه رفتارها و مدیریت در بلند مدت محکوم به فناست. سالهاست که محققان مدیریت در دنیا و ایران در حال تکوین فرآیندهای انجام کار و روشهای نوین مدیریت هستند تا بر اساس آن کارها با «برنامه ریزی، تقسیم مسئولیت ها، شیوه های اجرا و کنترل» مدون انجام پذیرند. در ابتدا برای انجام کار فکر و برنامه ریزی شود. هر کس به میزان مسئولیتش کار کند، بهره ببرد و پاسخ گو باشد. وبرای جلوگیری از انحرافات از برنامه کنترل شود.

اما انجام کارها به صورت هیئتی و به یکباره و یا علی گویان به سطوح اول مملکتی هم رسوخ کرده. کم مانده است که رییس جمهور با آن لبخند نمکینش اعلام کند «برادرا! چهارچرخه اقتصاد در گل مانده، بر و بچه های با غیرت بسیجی یه یا علی بگن یه دستی به این قراضه بزنن بلکه راه بیفته!»